رمان آیین من قسمت اول(یک).رمان,رمان ایین,رمان آیین من,سایت رمان,پرتال رمان,سایت رمان های جدید,رمن های غمگین,رمان های طولانی,رمان های غمگین,رومان,رمان فارسی,عاشقان رمان,رمانفا,رمان98,آیین من,رمان زیبای آیین من,تمام رمان من,آیین من - رمان,
رمان آیین من قسمت دوم (2).رمان,رمان ایین,رمان آیین من,سایت رمان,پرتال رمان,سایت رمان های جدید,رمن های غمگین,رمان های طولانی,رمان های غمگین,رومان,رمان فارسی,عاشقان رمان,رمانفا,رمان98,آیین من,رمان زیبای آیین من,تمام رمان من,آیین من - رمان,
رمان,رمان ایین,رمان آیین من,سایت رمان,پرتال رمان,سایت رمان های جدید,رمن های غمگین,رمان های طولانی,رمان های غمگین,رومان,رمان فارسی,عاشقان رمان,رمانفا,رمان98,آیین من,رمان زیبای آیین من,تمام رمان من,آیین من - رمان,
رمان,رمان ایین,رمان آیین من,سایت رمان,پرتال رمان,سایت رمان های جدید,رمن های غمگین,رمان های طولانی,رمان های غمگین,رومان,رمان فارسی,عاشقان رمان,رمانفا,رمان98,آیین من,رمان زیبای آیین من,تمام رمان من,آیین من - رمان,
رمان,رمان ایین,رمان آیین من,سایت رمان,پرتال رمان,سایت رمان های جدید,رمن های غمگین,رمان های طولانی,رمان های غمگین,رومان,رمان فارسی,عاشقان رمان,رمانفا,رمان98,آیین من,رمان زیبای آیین من,تمام رمان من,آیین من - رمان,
رمان,رمان ایین,رمان آیین من,سایت رمان,پرتال رمان,سایت رمان های جدید,رمن های غمگین,رمان های طولانی,رمان های غمگین,رومان,رمان فارسی,عاشقان رمان,رمانفا,رمان98,آیین من,رمان زیبای آیین من,تمام رمان من,آیین من - رمان,
از حرفای آیین سر درد شدیدی گرفتم . تصمیم گرفتم این یه ساعت باقی مونده رو برم نمازخونه یه استراحتی بکنم .
محیط نمازخونه منو به خنده انداخت . به قول شادی اسم نماز خونه بد در رفته توش همه کاری می کنن به جز نمازخونذن . یه عده آرایش می کنن . یه عده غیبت یه عده هم مثل من به قصد خواب اومدن نمازخونه .
سرم رو رو جانماز لوله شده ای گذاشتم و زیاد طول نکشید که چشمام رو هم رفت . با تکان های سودابه یکی از همکلاسی هام از خواب پریدم .
پاشو دختر عصره نمی خوای بری خونه ؟
رمان,رمان ایین,رمان آیین من,سایت رمان,پرتال رمان,سایت رمان های جدید,رمن های غمگین,رمان های طولانی,رمان های غمگین,رومان,رمان فارسی,عاشقان رمان,رمانفا,رمان98,آیین من,رمان زیبای آیین من,تمام رمان من,آیین من - رمان,
بیدار شدم اما حوصله نداشتم از تخت بیام پایین...باور نمی کردم که هنوز تو بغلشم...قلبم تند تند می زد...صدای قلبشو می شنیدم چون سرم درست روی سینه ش و روی قلبش بود.تکانی خورد اما من چشامو باز نکردم...از چیزی که در انتظارم بود می خواستم فرار کنم.طاقت نداشتم دوباره رفتار سردشو تحمل کنم.می دونستم می خواد پاشه اما وجود من که سفت بهش چسبیده بود نمی ذازه.کمی نیم خیز شد ودستشو روی دستم که به رکابیش چنگ زده بود گذاشتو رکابیشو از چنگم در آورد...فک می کرد هنوز خوابم چون تکونم میداد تا مثلا بیدار شم!منم خودمو سخت به خواب زده بودم...
رمان,رمان ایین,رمان آیین من,سایت رمان,پرتال رمان,سایت رمان های جدید,رمن های غمگین,رمان های طولانی,رمان های غمگین,رومان,رمان فارسی,عاشقان رمان,رمانفا,رمان98,آیین من,رمان زیبای آیین من,تمام رمان من,آیین من - رمان,
رمان,رمان ایین,رمان آیین من,سایت رمان,پرتال رمان,سایت رمان های جدید,رمن های غمگین,رمان های طولانی,رمان های غمگین,رومان,رمان فارسی,عاشقان رمان,رمانفا,رمان98,آیین من,رمان زیبای آیین من,تمام رمان من,آیین من - رمان,
رمان,رمان ایین,رمان آیین من,سایت رمان,پرتال رمان,سایت رمان های جدید,رمن های غمگین,رمان های طولانی,رمان های غمگین,رومان,رمان فارسی,عاشقان رمان,رمانفا,رمان98,آیین من,رمان زیبای آیین من,تمام رمان من,آیین من - رمان,
رمان آیین من قسمت دوازدهم (12),رمان,رمان ایین,رمان آیین من,سایت رمان,پرتال رمان,سایت رمان های جدید,رمن های غمگین,رمان های طولانی,رمان های غمگین,سایت رمان,رمان,رومان,رمان فارسی,عاشقان رمان,رمانفا,رمان98
رمان آیین من قسمت سیزدهم (13),رمان,رمان ایین,رمان آیین من,سایت رمان,پرتال رمان,سایت رمان های جدید,رمن های غمگین,رمان های طولانی,رمان های غمگین,سایت رمان,رمان,رومان,رمان فارسی,عاشقان رمان,رمانفا,رمان98