این مثل در موردی به کار می رود که دو یا چند نفر در انجام امری با یکدیگر تبانی کنند، ولی هنگام بهره برداری یکی از شرکا تجاهل کند و در مقام آن برآید که همان نقشه وتدبیر را نسبت به رفیق یا رفیقان هم پیمانش اعمال نماید. اینجاست که ضرب المثل بالا مورد استفاده و اصطلاح قرار می گیرد، تا رفیق و شریک و مخاطب نیت بر باطل نکند و حرمت و پیمان وایفای به عهده را ملحوظ ومنظور دارد. ریشه این ضرب المثل از داستانی است که با سوء استفاده از صفای باطن و معتقدات مذهبی مردمان ساده لوح وبی غل و غش موجود است.
بازيکنان به دو گروه مساوى تقسيم مىشوند مثلاً در هر گروه چهار نفر. چوب دو شاخه را در مرکز زمين بازى فرو مىکنند. دو چوب ديگر را هم به آن تکيه مىدهند . فاصله ٔ استقرار دو گروه از جائىکه چوب را کاشتهاند بايد مساوى باشد ( حدود ۱۶-۲۰ متر). براى اينکه مشخص شود توپ در دست کدام گروه باشد، پشک مىاندازند. افراد گروهى که صاحب توپ هستند توپ را به زمين خود مىبرند و کارها را تقسيم مىکنند. يکى توپ را پرتاب مىکند، يکى توپ را مىآورد و دو نفر ديگر مأمور مىشوند که توپ پرتاب شده توسط گروه مقابل را در هوا بگيرند.
چند نفر از دوستان خود را دور یک میز بنشانید و چهار سکه هم شکل را در چهار گوشه یک کلاه قرار دهید .
سپس به یکی از حضار بگویید که در غیاب شما یکی از سکه ها را برداشته و تاریخ آنرا به خاطر بسپارد. سپس به دست سایر دوستان بدهد تا آنها نیز تاریخ سکه را تماشا کنند و در کلاه بگذارند. پس از چند لحظه سکه مورد نظر را حدس می زنید.
راز : با پشت دست سکه ها را لمس کرده و هرکدام را که گرمتر بود به عنوان سکه انتخابی معرفی کنید