loading...
حمید گرافیک
حمیدرضا بازدید : 13 شنبه 28 تیر 1393 نظرات (0)

هر كجا دل و روح انسان شاد باشد و با طراوت ، آنجا بهترین جا است .
آورده اند كه ...
قافله ای بزرگ به جایی می رفت ، آبادانی نمی یافتند و آبی نبود ، ناگهان چاهی یافتند بی دلو ، سطلی بدست آوردند و به ریسمانها بستند و آن سطل را به زیر چاه فرستادند . كشیدند ، سطل بریده شد . دیگری فرستادند ، هم بریده شد بعد از آن ، اهل قافله ، یكی را به ریسمان بستند و در چاه فرو می فرستادند ، بر نمی آمد . تا چند كس فرو رفت و بر نیامد .
عاقلی بود گفت : من بروم . او را فرو كردند ، نزدیك آن بود كه به قعر چاه رسد . سیاهی با هیبتی ظاهر شد . این عاقل گفت : من نخواهم رهیدن ، باری ، عقل با خود آرم و بیخود شوم ، تا ببینم كه بر من چه خواهد رفتن ، آن سیاهی گفت : قصه دراز مكن كه تو اسیر منی و نرهی الا به جواب صواب ، به چیز دیگر نرهی . گفت : بفرما ، سیاهی پرسید : از جاها كجا بهتر ؟
عاقل اندیشید : من اسیر و بیچاره اویم ، اگر بگویم سمرقند یا بغداد چنان باشد كه جای وی را نفی كرده و طعنه زده باشم . پس گفت : جایگاه آن بهتر كه آدمی را آنجا خوشی و موشی باشد . اگر در قعر زمین چاه باشد و اگر در سوراخ موشی باشد ، بهتر آنجا باشد . سیاهی گفت : نغز گفتی ، احسنت ! رهیدی ! آدمی در عالم تویی ! اكنون من تو را رها كردم و دیگران را به بركت تو آزاد كردم . بعد از این همهٔ مردمان عالم را به محبت تو بخشیدم ، بعد از آن هم قافله را سیراب كرد .
منبع:shamimm.ir

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 263
  • کل نظرات : 83
  • افراد آنلاین : 22
  • تعداد اعضا : 208
  • آی پی امروز : 72
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 88
  • باردید دیروز : 63
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 88
  • بازدید ماه : 88
  • بازدید سال : 7,144
  • بازدید کلی : 191,550